کد مطلب:1755 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:411

مقاله ثانیه(مقصد سوم)
مقصد سوم در آداب قلبیه مكان مصلّی است و در آن دو فصل است

فصل اوّل در معرفت مكان است

بدان كه سالك إلی اللَّه را به حسب نشئات وجودیّه مكان هایی است كه از برای هر یك از آنها آداب مخصوصه ایست كه تا سالك بدانها محقق نشود به صلاة اهل معرفت نائل نگردد.

اوّل، نشئه طبیعیّه و مرتبه ظاهره دنیاویّه است كه مكان آن ارض طبیعت است. قال رسول اللَّه صلّی اللَّه علیه و آله و سلم: جُعِلَتْ لِیَ اْلَارْضُ مَسْجِداً وَ طَهوراً. "161" سالك را در این مرتبه ادب آنست كه به قلب خود بفهماند

آداب الصلوة(آداب نماز)، متن، ص: 102

كه نزول او از نشئه غیبیه و هبوط نفس از محلّ اعلای ارفع به ارض سفلای طبیعت و ردّ او به أسفل سافلین از احسن تقویم برای سلوك اختیاری الی اللَّه و عروج به معراج قرب و وصول به فناء اللَّه و جناب ربوبیّت است، كه غایت خلقت و نهایت مقصد اهل اللَّه است، می باشد- رَحِمَ اللَّه امْرَأً عَلِمَ مِنْ ایْنَ وَ فی ایْنَ وَ الی ایْنَ. "162"

سالك باید بداند از دار كرامت اللَّه آمده و در دار عبادت اللَّه واقع است و به دار جزاء اللَّه خواهد رفت. عارف گوید: مِنَ اللَّه و فی اللَّه و الَی اللَّه. پس، سالك باید به خود بفهماند و به ذائقه روح بچشاند كه دار طبیعت مسجد عبادت حق است و او برای همین مقصد در این نشئه آمده، چنانچه حق تعالی جلّت عظمته فرماید: وَ ما خَلَقْتُ الْجِنَّ وَ الانْسَ الّا لِیَعْبُدون. "163" و چون دار طبیعت را مسجد عبادت یافت و خود را معتكف در آن دانست، باید به آداب آن قیام و از غیر تذكّر حق صائم شود؛ و از مسجد عبودیّت خارج نشود مگر به قدر حاجت؛ و چون قضای حاجت شد، عود كند و با غیر حق انس نگیرد و دلبستگی به غیر پیدا نكند كه اینها خلاف آداب عكوف بباب اللَّه است. و عارف باللَّه را در این مقام حالاتی است كه به نوشتن درست نیاید. و چون نویسنده خارج از فطرت انسانیّت و مستغرق در بحر مسجور ظلمانی طبیعت و عاری از حق و حقیقت از همه مقامات سالكان و عارفان عاری است، بهتر آن است كه بیش از این خود را در محضر حق جلّت قدرته و خاصّان او مفتضح نكند و از این مقام بگذرد، و شكوای نفس امّاره را به درگاه مقدّس ذی الجلال برد، شاید به لطف عمیم و رحمت شامله دستگیری از او شود و بقیه عمر جبران ما سبق گردد. رَبَّنا ظَلَمْنا انْفُسَنا وَ انْ لَمْ تَغْفِرْ لَنا وَ تَرْحَمْنا لَنَكوُنَنَّ مِنَ الْخاسِرین. "164"

آداب الصلوة(آداب نماز)، متن، ص: 103

مقام دوم، مرتبه قوای ظاهره و باطنه كه جنود ملكیّه و ملكوتیّه نفس است كه محل آنها ارض طبیعت انسان است كه این بنیه و كالبد باشد. و سالك را در این مقام ادب آن است كه به باطن قلب بفهماند كه ارض طبیعت خود مسجد ربوبیّت است و سجده گاه جنود رحمانیّه است؛ پس، مسجد را به قاذورات تصرّف ابلیس پلید ننماید و جنود الهیّه را در تحت تصرّف ابلیسْ قرار ندهد تا ارض طبیعت به شروق نور ربّ روشن گردد و از ظلمت و كدورت بُعد از ساحت ربوبیّت بیرون آید. پس، قوای ملكیّه و ملكوتیّه خود را معتكف در مسجد بدن داند؛ و با بدن به نظر مسجدیّت معامله كند، و با قوا به نظر عكوف بفناء اللَّه رفتار نماید. و در این مقام تكلیف سالك بیشتر است، زیرا كه تنظیف مسجد و طهارت آن نیز به عهده خودش است، چنانچه آداب معتكفان در این مسجد را نیز خود متكفّل است.

و مقام سوّم، نشئه غیبیّه قلبیه سالك است كه محلّ آن، بدن برزخی غیبی نفس است كه به انشاء و خلّاقیّت خود نفس پیدا شود. و سالك را در این مقام ادب آن است كه به خود بچشاند كه این مقام با مقامات دیگر بسیار متفاوت است و حفظ این مقام از مهمّات سلوك است، زیرا كه قلبْ امام معتكفان درگاه است و با فساد او همه آنها فاسد شوند- اذا فَسَدَ الْعالِمُ فَسَدَ الْعالَم. "165" قلب عالِمْ عالَم صغیر است، و عالِمْ قلب عالَم كبیر است. و در این مقام تكلیف سالك بیشتر گردد از آن دو مقام؛ زیرا كه بنای مسجد نیز به خودش تكلیف شده، و ممكن است خدای نخواسته مسجدش مسجد ضرار و كفر و تفریق بین مسلمین باشد؛ و در چنین مسجد عبادت حق جایز نباشد و تخریب آن لازم باشد. و چون سالك مسجد ملكوتی الهی را با دست تصرّف رحمانی و ید ولایت مآبی تأسیس كرد و خود آن مسجد را از جمیع قذارات و

آداب الصلوة(آداب نماز)، متن، ص: 104

تصرّفات شیطانی تطهیر نمود و در آن معتكف گردید، باید مجاهده كند كه خود را از عكوف به مسجد خارج كند و عكوف به فناء صاحب مسجد پیدا كند. و چون از علاقه به خود پاك شد و از قید خودی بیرون رفت، خود منزلگاه حق شود، بلكه مسجد ربوبیّت گردد و حق به تجلّیات فعلیّه، ثمّ اسمائیّه، ثمّ ذاتیّه در آن مسجد از خود ثنا كند؛ و این ثنا نماز ربّ است؛ یقول: سُبُّوحٌ قُدُّوسٌ رَبُّ الْمَلائِكَةِ وَ الرُّوُح. "166"

و سالك الی اللَّه را در همه مقامات سلوكْ مهمّ دیگر است كه غفلت از آن به هیچ وجه روا نباشد بلكه غایت سلوكْ و لبّ لباب آن همین مهمّ است، و آن آن است كه در جمیع حالات و مقامات از ذكر حق غافل نشود، و از جمیع مناسك و عبادات معرفة اللَّه را طلب كند و در همه مظاهر خداجو باشد و نعمت و كرامتْ او را از صحبت و خلوت بازندارد كه این یك نوع استدراج است.

بالجمله، روح و باطن عبادات و مناسك را معرفت اللَّه داند و در آنها جستجوی محبوب كند تا بلكه علقه مُحبّیّت و محبوبیّت در قلبش مستحكم گردد و مورد عنایات خفیّه و مراودات سرّیّه گردد.

وصل: فی مصباح الشریعة، قالَ الصّادِقُ علیه السلام: اذا بَلَغْتَ باب المَسْجِدِ، فَاعْلَمْ انَّكَ قَدْ قَصَدْتَ بابَ مَلِكٍ عَظیم، لا یَطَأُ بِساطَهُ الّا المُطَهَّروُنَ، وَ لا یَؤْذَنُ لِمُجالَسَتِهِ الّا الصِّدِیقُونَ. فَهَبِ الْقُدومَ الی بِساطِ خِدْمَةِ المَلِكِ هَیْبَةً؛ فَانَّكَ عَلی خَطَرِ عَظیمٍ انْ غَفَلْتَ. فاعْلَمْ، انَّهُ قادِرٌ عَلی ما یَشاءُ مِنَ الْعَدْلِ وَ الفَضْلِ مَعَكَ و بِكَ: فَانْ عَطَفَ عَلَیْكَ بِرَحْمتِهِ و فَضْلِهِ، قَبِلَ مِنْكَ یَسیرَ الطّاعَةِ و اجْزَلَ لَكَ عَلَیْها ثَواباً كَثیراً؛ وَ انْ طالَبَكَ بِاسْتِحْقاقِ الصّدْقِ وَ الْاخْلاصِ عَدْلًا بِكَ، حَجَلَكَ وَ رَدَّ طاعَتَكَ وَ انْ كُثَرْت؛ وَ هُوَ فَعّالٌ لِما یُریدُ. وَ اعْتَرفْ بِعَجْزِكَ وَ تَقْصیرِكَ وَ انْكِسارِكَ وَ فَقْرِكَ بَیْنَ یَدَیْهِ. فَانَّكَ قْد تَوَجَّهْتَ لِلْعِبادَةِ وَ الْمُؤانَسَةِ بِهِ، وَ اعْرِضْ اسْرارَكَ عَلَیْهِ؛ وَ لْتَعْلَمْ انَّهُ لا یَخْفی عَلَیْهِ اسْرارُ الْخَلْقِ اجْمَعینَ وَ عَلانِیتُهُمْ. وَ كُنْ

آداب الصلوة(آداب نماز)، متن، ص: 105

كَافْقَرِ عِبادِهِ بَیْنَ یَدَیْهِ. وَ اخْلُ قَلْبَكَ عَنْ كُلِّ شاغِلٍ یَحْجُبُكَ عَنْ رَبِّكَ؛ فَانِّهُ لا یَقْبَلُ الّا الْاطْهَرَ وَ الْاخْلَصَ. وَ انْظُرْ مِن اِّی دیوانٍ یَخْرُجُ اسْمُكَ. فَانْ ذُقْتَ حَلاوَةَ مُناجاتِهِ وَ لَذیذَ مُخاطَباتِهِ وَ شَرِبْتَ بِكَأْسِ رَحْمَتِهِ وَ كَراماتِهِ مِنْ حُسْنِ اقبالِهِ عَلَیْكَ وَ اجابَتِهِ، فَقَدْ صَلُحْتَ لِخِدْمَتِهِ؛ فَادْخُلْ، فَلَكَ الاذْنُ وَ الامانُ؛ وَ الّا فَقِفْ وُقوفَ مَن انْقَطَعَ عَنْهُ الْحِیَلُ وَ قَصُرَ عَنْهُ الْامَلُ وَ قُضِیَ عَلَیْهِ الْاجلُ. فَانْ عَلِمَ اللَّه عَزَّ وَ جَلَّ مِنْ قَلْبِكَ صِدْقَ الْالْتِجاءِ الَیْهِ، نَظَرَ الَیْكَ بِعَیْنِ الرَّأْفَةِ وَ الرَّحْمَةِ وَ اللُّطْفِ، وَ وَفَّقَكَ لِما یُحِبُّ وَ یَرْضی ؛ فَانَّه كَرِیمٌ یُحِبُّ الكَرامَةَ لِعَبادِهِ المُضْطَرِّینَ الَیْهِ المُحْتِرقینَ عَلی بابِهِ لِطَلَبِ مَرْضاتِهِ. قالَ تَعالی : "امَّنْ یُجیُب المُضْطرَّ اذا دَعاهُ وَ یَكْشِفُ السُّوء." "167"

و چون این كلام شریف دستوری جامع است برای اصحاب معرفت و ارباب سلوك الی اللَّه، بتمامه نقل نمودم تا از تدبّر در آن حالی حاصل آید.

محصلِ فرموده آن است كه چون به درِ مسجد رسیدی، به خود آی كه در چه بارگاهی رسیدی و قصد چه درگاهی نمودی. بدان كه در درگاه سلطان عظیم الشّأنی رسیدی كه به بساط قرب او كسی پای نگذارد مگر آن كه از ارجاس عالم طبیعت و اخباث شیطانیّه پاك و پاكیزه باشد؛ و اذن مجالست با او را ندهند مگر به كسانی [كه ] از روی صدق و صفا و خلوص از جمیع انواع شرك ظاهر و باطن با او قدم زده باشند. پس، عظمت موقف و هیبت و عزّت جلال الهی را در نظر آور، سپس قدم به بارگاه قدس و بساط انسش گذار كه در مخاطره بزرگی واقعی "با خبر باش كه سر می شكند دیوارش". "168" در بارگاهی وارد شدی كه قادر مطلق است و هر چه بخواهد در مملكتش اجرا می كند: یا به عدالت با تو رفتار می كند و مناقشه در حساب فرماید و مطالبه صدق و اخلاص نماید، محجوب درگاه شوی و طاعاتت هر چه بسیار باشد ردّ شود؛ و اگر عطف توجّهی فرماید به فضل و رحمتش، طاعت ناچیز بی قیمت تو را قبول فرماید و ثواب بزرگ مرحمت كند.

آداب الصلوة(آداب نماز)، متن، ص: 106

پس، اكنون كه عظمت موقف را دانستی، اعتراف كن به عجز و تقصیر و فقر خویش. و اكنون كه متوجّه عبادت او شدی و خیال مؤانست با او داری، قلب خود را از اشتغال به غیر كه تو را از جمال جمیل محجوب می كند فارغ كن، كه این اشتغال به غیر قذارت و شرك است و حق تعالی قبول نفرماید مگر قلب پاكیزه خالص را. و اگر در خود یافتی حلاوت مناجات حق را و شیرینی ذكر خدا را چشیدی و از جام رحمت و كراماتش نوشیدی و حسن اقبال و اجابتش را در خود دیدی، بدان كه سزاوار خدمت مقدّسش شدی؛ پس داخل شو كه مأذونی و در امانی. و اگر در خود این حالات را ندیدی، به درگاه رحمتش وقوف كن همچون مضطرّی كه تمام چاره ها از او منقطع است و از آرزوها دور و به اجل نزدیك است. و چون عرض ذلت و مسكنت خود را كردی و به باب او التجاء پیدا نمودی و از تو صدق و صفا دید، به چشم رحمت و رأفت به تو نظر كند و از تو دستگیری فرماید و تو را موفّق به تحصیل رضای خویش فرماید؛ زیرا كه آن ذات مقدّسْ كریم است و كرامت را به بندگان بیچاره اش دوست دارد؛ چنانچه فرماید: امَّنْ یُجیبُ الْمُضْطَرَّ اذا دَعاهُ وَ یَكْشِفُ السُّوء. "169"

فصل دوم در بعض آداب اباحه مكان است

سالك الی اللَّه چون مراتب مكان را به حسب مقامات و نشئات وجودیه خود فهمید، در آداب قلبیّه اباحه آنها باید بكوشد تا نماز او از تصرّفات غاصبانه ابلیس پلید خارج شود. پس، در مرتبه اولی به آداب صوریّه عبودیّت و بندگی قیام كند و وفا به عهود سابقه عالم ذرّ و یوم المیثاق بنماید و دست

آداب الصلوة(آداب نماز) متن 107 فصل دوم در بعض آداب اباحه مكان است ..... ص : 106

آداب الصلوة(آداب نماز)، متن، ص: 107

تصرّف ابلیس را از ملك طبیعت خود دور كند تا با صاحب بیت مراوده و محابّه پیدا نماید و تصرّفاتش در عالم طبیعت غاصبانه نباشد. بعضی از اهل ذوق گوید كه معنی آیه شریفه یا ایُّهَا الَّذینَ آمَنُوا اوْفُوا بِالعُقُودِ احِلَّتْ لَكُمْ بَهیمَةُ الْانْعام. "170" به حسب باطن، آن است كه حلّیّت بهیمه انعام موقوف به وفاء به عهد ولایت است. و در احادیث شریفه وارد است كه جمیع ارض از امام است و غیر شیعیان غاصب آن هستند. "171" و اهل معرفت ولیّ امر را مالك جمیع ممالك وجود و مدارج غیب و شهود دانند و تصرّف كسی را در آن بی اذن امام روا ندارند.

نویسنده گوید: ابلیس لعین عدوّ اللَّه است و تصرّفات او و هر تصرّف ابلیسی در عالم طبیعت جائرانه و غاصبانه است؛ پس، سالك الی اللَّه اگر خود را از تحت تصرّفات آن پلید بیرون كرد، تصرّفش رحمانی گردد و مكان و ملبس و مطعم و منكح او مباح و پاكیزه شود. و به هر اندازه كه در تحت تصرّف ابلیس واقع شود، از حلّیّت بیفتد و شرك شیطان در آن دست یابد: پس اگر اعضاء ظاهره انسان در تصرّف ابلیس واقع شد، اعضاء ابلیسیّه شود و غاصب مملكت حق شود؛ چنانچه عكوف قوای ملكوتیّه در مسجد بدن وقتی مباح و عادلانه است كه آن قوا از جنود رحمانی باشد، و الّا جنود ابلیس را حقِّ تصرّف در مملكت بدن انسانی، كه ملك حق تعالی است، نمی باشد. و چون دست تصرّف شیطان را از مملكت قلب، كه منزلگاه خاص حق است، كوتاه نمود و قلب خود را خالص برای تجلّیات حق نمود و غیر حق را كه ابلیس راه است در آن راه نداد، مساجد ظاهره و باطنه و امكنه ملكیّه و ملكوتیّه مباح برای او گردد و صلاة او صلاة اهل معرفت گردد. و بدین وِزانْ طهارت مسجد نیز معلوم گردد.